هنوز گرد و خاک آنچه «دعوای طلبگی رئیس جامعه مدرسین و رئیس مجمع تشخیص مصلحت» خوانده شد، فروننشسته که چند روزی است حرف و حدیثها درباره صحنهگردانان صداوسیما، نقل محافل سیاسی شده و این بار، گروهی همطیف، با رمز «انقلابیتر» و بر سر این نهاد بزرگ، مقابله میکنند.
ادعای مدیریت بچههای خانیآباد و نازیآباد بر رسانه ملی
ماجرا با یک سخنرانی انتقادی درباره سریال «عروس تاریکی» یا «بوی باران» شروع شد، سخنانی که به تعبیر گویندهاش وحید جلیلی، «آب در خوابگه مورچگان ریخته و حضرات را برآشفته است». اما ماجرا از زمانی شدت مییابد که او در یادداشتی که خبرگزاری فارس آن را منتشر کرد، نوشت: «در آن گفتار از مدیران ارشد رسانه ملی و برخی پشتیبانان بانفوذشان در برخی جاهای مهم نظام، سخن گفته بودم و اینکه دیگر بعد از ۲۰ سال، کمکم وقت نهی از منکر علنیشان رسیده است و بعضی تاریکخانههای مدیریت باندی و ناکارآمد صداوسیمای جمهوری اسلامی باید مورد هجوم نورافکنها قرار گیرد. در آن جلسه، «عروس تاریکی» فقط ازآنجهت که نمونه نمایانی از کارنامه آن تاریکخانه بود به کسری ازآنچه سزاوار بود نواخته شد.»
او در بخش دیگری از این یادداشت با گلایه از سکوت مدیران و سیاستگذاران سیمای ملی در برابر انتقاداتش، تأکید کرد: «از کدام تیمِ سیاست باز کممایه مدعیِ انحصارطلبی سخن میگوییم؟ ۲۶ سال پیش هاشمی نامی از پس مویههای آوینی، غزل خداحافظی را خواند و بعد از ۱۲ سال، سکان بزرگترین امکان رسانهای جبهه حق در طول تاریخ را به تیمی سپرد که امید بود صداوسیمای «جمهوری»، «اسلامی» را احیا کنند ... «عروس تاریکی» به شایستگی و روشنی محصول برنامهریزیشده جماعتی است که بیش از دو دهه تجربه حاکمیت بر رسانه ملی را دارند.»
در بخش دیگری از این یادداشت معضل رسانه ملی اینگونه عنوان شده: «مشکل امروز رسانه ملی چیست؟ فلان نویسنده قالتاق یا تهیهکننده کاسب یا کارگردان مریض؟ پاسخ روشن نخواهد شد مگر آنکه ۲۶ سال به عقب برگردیم و چهره این شیفتگان خدمت را که آن روز هنوز اینقدر ملیح و جوگندمی نشده بودند، در نظر آوریم. تیمی که نزدیک به سه دهه مناصب صداوسیما را بین خود دستبهدست کردهاند و بهطور کاملاً اتفاقی!؛ همگی بچههای دو کلاس از یک دبیرستان در تهران دهه پنجاهاند! بچه تهرونهایی که همقسم شدهاند نگذارند مدیریت رسانه ملی از چنگ بچههای خانیآباد و نازیآباد خارج شده و به دست دشمنان اسلام بیفتد! جالب است ۲۶ سال؛ هزاران میلیارد تومان بودجه را در اختیار داشته باشی و ۳۰ مرکز استانی و دانشگاه و پژوهشگاه و … و بعد از دهها سال تجربه؛ شاهکاری چون عروس تاریکی تحویل بدهی! و برایش کارناوال هم راه بیندازی!»
او نام این بچههای نازیآباد و خانیآباد را هم گفت؛ از حسین محمدی، مرتضی میرباقری، عزتالله ضرغامی و علی عسگری نام برد و صریحتر از پیش نوشت «هرچه بیشتر دم درمیکشیم و سکوت میکنیم، وقیحتر میشوند. هر چه رهبری صریحتر و تندتر نقدشان میکند، بیمحاباتر به جنگ راهبردهایش میروند، حالا دیگر لوله تفنگهایشان را هر شب به سمت خانههایمان میگیرند و فرزندانمان را نشانه میروند. ملیجکهای قسطنطنیه که برای لبخند نشاندن بر لب باندهای قدرت، منتقدان حسین محمدی و مرتضی میرباقری، عزت ضرغامی و علی عسگری را با ابنملجم برابر میکنند و برایشان شیشکی میکشند به جمهور مردم که میرسند «میرغضب» میشوند و ابایی ندارند که مدتها، ملت بیپناه را در اوج تحریمها و فشارهای اقتصادی با سادیسم پنهان و آشکار خود بچزانند و از همان اصحاب قدرت جایزه بگیرند. دوگانه غریبی است: با قدرتمندان ملیجک و با مردم میرغضب!»
جلیلی در بخش دیگری از گلایههایش مدعی میشود رئیس سازمان صداوسیما به او گفته است «ارزیابی کارشناسان سازمان این است که بچه مسلمانها در مستند خوباند، اما تا ۱۰، ۱۵ سال آینده در حوزه فیلمسازی داستانی و سریالسازی و … حرفی برای گفتن ندارند!»؛ و در واکنش به این جمله نوشته است «اینکه جامعهای که رهبرش سید علی خامنهای است، رسانه ملیاش عروس تاریکی! بسازد؛ فحش نیست؟ او از رومن رولان و شکسپیر و داستایوفسکی و هوارد فاست و دن آرام و خانواده تیبو و بینوایان و جنگ و صلح بگوید و بر جشن حنابندان و من زندهام و جنگ پابرهنه و پایی که جا ماند و آب هرگز نمیمیرد و دختر شینا و همپای صاعقه و … تقریظ بنویسد و رسانه ملی، با مدیران ولایت پذیرش «عروس تاریکی» و «اولین انتخاب» و «دیواربهدیوار» و «آچمز» و … بسازد! ۱۰۰ سال دیگر در پاسخ این پرسش درنخواهند ماند که رهبری چون خامنهای داشتید و در یکی از اصلیترین حوزههای تخصصی او که فرهنگ و هنر است، به چنین شاهکارهایی رسیدید؟ غیر از این است که آنها که باید شمشیر او باشند، سپر دوستان خودند! جرئت دارند دبیران بعضی جلسهها که منتشر کنند متن توصیههای رهبری را به دوستانشان؟ دوستانی که به پشتیبانی آنها، سالهاست نگرانند مبادا خروجیشان فقط ۱۷۹ درجه با تأکیدات رهبری تناقض داشته باشد! بخوانیم با هم نکات رهبری را راجع به بوی باران؟»
وحید جلیلی کیست؟
وحید جلیلی، برادر و همطیف سعید جلیلی، عضو کنونی شورای عالی امنیت ملی و رئیس تیم مذاکره هستهای در دولت احمدینژاد است؛ فعال فرهنگی نزدیک به جبهه پایداری و مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی که جشنواره فیلمهای مستند عمار از جمله فعالیتهایشان است.
چهره موثر صداوسیما و دفتر رهبری
اما طیفی که مورد انتقاد او هستند، چه کسانی هستند؟ مرتضی میرباقری، معاون سیمای صداوسیما، اکنون که برخی شبکهها چون افق و شبکه سه به جوانان به اصطلاح انقلابی سپرده شده، مورد نقد آنهاست و غیرانقلابی خوانده میشود. علی عسکری و ضرغامی هم دو رئیس کنونی و اسبق صداوسیما هستند. حسین محمدی اما برخلاف این افراد فردی است که کمتر در میان عوام شناخته شده است. عضو دفتر تحکیم وحدت که از دوران دانشجویی با رهبر انقلاب ارتباط داشته، در زمان علی لاریجانی معاون سیاسی صداوسیما بوده و اکنون سالهاست معاون بررسیهای دفتر رهبر معظم انقلاب است. گرچه او در دو دوره اخیر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هم شده، نقشآفرینی جدی او در حوزه فعالیتهای فرهنگی در دفتر رهبری است.
«این گروه خشن» را مظلوم نکن
احسان محمدحسنی، رئیس سازمان سینمایی اوج وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در واکنش به یادداشت جلیلی، سفره درد دل گشود و خطاب به او نوشت: «بگذار بگذریم برادر ... هرچند که خوندل خوردن، سهم، ارث و رسمِ مألوفِ طایفه و نسل ماست، لیکن من که سالهاست دستبهقلم نبردهام، در غلاف محبوسش کردهام و زبان به کام گرفتهام و بهجای نقد و فریاد، در جبهه تولید و کار ایجابی، آرایش هجومی گرفتهام، به شما برادرانه توصیه میکنم که «این گروه خشن» را مظلوم نکن! قدری صبوری کن ... به حول و قوه الهی و به فرموده سیدنا القائد و سکاندار جانباز سفینه عاشورایی انقلاب، جناح مؤمن انقلابی و یاران جوانِ تازهنفس برخاستهاند. هزاران هزار استعداد حیرتانگیز در پهنه این خاک الهی و سرزمین آخرالزمانی، سر برآوردهاند و دیر یا زود با آثار خیرهکنندهشان، همچون موشکهای دوربرد و نقطه زن، باانگیزه، ابتکار و حرکت پرشتاب و برقآسا، پایههای حکومت طویلالمدت و پر خسارتِ این جماعت را بیهیاهو فرو میریزند.»
کلیدواژه واکنشها به جلیلی: آب به آسیاب دشمن نریز
فارغ از نویسنده سریال بوی باران، حجتالاسلام رضا غلامی، دبیر شورای فرهنگی دفتر مقام معظم رهبری دومین چهرهای بود که به شمشیر آخته جلیلی واکنش نشان داد. او در یادداشتی که در مقدمهاش تأکید کرده منتقد سیماست و صداوسیما نیازمند تحول جدی است، اما شیوه انتقاد جلیلی را «باز کردن باب درشتگویی و اتهامزنی و له کردن شخصیت مدیران صداوسیما، راهی بیثمر و در تضاد بااخلاق و شریعت اسلامی و روح حاکم بر تفکر انقلاب» دانست. او در ادامه انتقاداتش تأکید کرده است «مواقعی که به هر دلیل، باب نقد نامنصفانه همراه با صراحت لهجه و نُرمشکنی در جبهه انقلاب باز میشود، این فقط دشمنان نیستند که به نان و نوایی میرسند و با همه وجود به ریش ما میخندند، بلکه در این مواقع، سر و کله بهظاهر خودیهایی که مهر و مومها منتظر گشودن عقدههای فروخفته خود هستند و انتقام گرفتن از کسانی که مانع سورچرانیهای آنها به اسم هنر انقلاب شدهاند را غنیمتی شمرند نیز پیدا میشود. این افراد که بالاخره روزی دوران وارسی کارنامه آنها فرا خواهد رسید، همچون کسانی که بوی نان و کباب به مشامشان رسیده، با ذوقزدگی، خود را به میدان رسانده و تیرهایی را هم به مغضوبشدگان پرتاب میکنند؛ این در حالی است که بالاخره روزی پرده از روی واقعیتها کنار خواهد رفت و چهره حقیقی آنان آشکار خواهد شد.»
البته جلیلی این انتقاد را بیپاسخ نمیگذارد و در نامهای که خبرگزاری فارس منتشر کرده، مژده میدهد که برای جبران حقی که در تضییع آن دخیل بوده، زبان به انتقاد گشوده است و قصد جبران دارد. او در بخش دیگری از این یادداشت نوشت: «حق ضایعشدهای را که من میشناسم، حق رهبری است که امروز گفتههای ۲۳ سال پیشش هم (جلسه ۱۳۷۵/۰۱/۲۳) در رسانه ملی نهتنها اجرا نمیشود، که نزدیکترین دستگاه رسانهای به او، در بیعملی و همراهی برخی بزرگواران، ۱۸۰ درجه خلافش عمل میکند. حق ضایعشده دیگری که میشناسم، حق ملتی است که برخی انحرافها و ناکارآمدیهای رسانه ملی بسیاری ظرفیتهایش را به محاق برده و بسیاری فرصتهایش را ضایع کرده است.»
عزتالله ضرغامی، رئیس پیشین سازمان صداوسیما نیز در واکنش به این بگومگوها در صفحه توییتر خود نوشت: «همیشه به آقای حسین محمدی گله داشتم که به دلیل رفاقتمان،احتیاطاً اشکالات ما را پررنگتر و خدمات ما را کمرنگتر گزارش میکند. امروز فهمیدم که آن احتیاط، بیحکمت نبوده است! ضمناً شورش دفتر علیه دفتر را کسی باور نمیکند!»
محمدحسین صفارهرندی، وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد و عضو فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام، در یادداشتی که روزنامه رسالت منتشر کرد نیز به دفاع از حسین محمدی پرداخت و به « تدیّن، داشتن روحیه تعبد در دینداری، تسلیم امر مولا بودن و آگاهی و اشراف بر موازین عقیدتی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی» او شهادت داد. هرچند او در بخشی از این یادداشت از قابل نقد بودن همه افراد گفته است، اما تأکید کرد « بینی و بین الله در مقام مقایسه، مدعیان محترم آقای حسین محمدی، حتی کسری از مجموع فضیلتهای متنوع او را دارا نیستند.» علاوه بر این، جلیلی و دیگر منتقدان را «وقتنشناس» خواند.
پرویز امینی، از فعالان سیاسی اصولگرا که گفته میشود به حسین محمدی، نزدیک است نیز دست به افشاگری علیه جلیلی و محمدحسنی زد. او با انتشار چند تصویر از مکالمه مدیرعامل اوج با دستاندرکاران سریال «عروس تاریکی» مدعی شد تیمی بنا دارند به برخی از چهرههای دفتر رهبری بتازند. در بخشی از این متن آمده است «ببینید گلوگشادی دموکراسی و بلبشوی آنارشیسم در ج.ا.ا چه وضعیت تراژدی-کمیکی پیدا کرده که متولیان برخی بخشهای فرهنگی و رسانهای متعلق به نهادهای خاص و بهنوعی معروف و منسوب به خود دفتر رهبری، رسماً و علناً از طراحی عملیات علیه دفتر رهبری صحبت میکنند! اینچنین جسارت و گستاخی را بهسختی بتوان تنها به حماقت و احساس قدرت این گروه محدود کرد. باید احتمالات دیگر را بررسی کرد و عقبه و مشاوران و همکاران پیدا و پنهان این جریان را جستجو کرد.»
یاسر جبرائیلی، فعال رسانهای و مهدی محمدی، تحلیلگر سیاسی جریان اصولگرایی هم در یادداشتهایی جداگانه به ماجرا واکش نشان دادند و هر دو، بر شوریدن جلیلی تاختند و در دفاع از حسین محمدی برآمدند. البته امروز نیز مسعود فروغی، سردبیر روزنامه فرهیختگان طی یادداشتی اقدامات جلیلی را یک «حیله رسانهای» خواند و گفت «او صادق نیست».
نتیجه این جدال چیست؟
نکته مهم و قابلتأمل در این میانه آن است که چرا وحید جلیلی در شرایط فعلی که حتی زمزمههایی از تغییر در مدیریت صداوسیما مطرح شده، لب به انتقاد از همقطارانش گشوده است؟ از سوی دیگر اهمیت این مجادله از آن روست که بین انقلابی و ضدانقلاب یا اصولگرا و اصلاحطلب نیست، بلکه بین دو گروه است که هر یک خود را به راهبرد فرهنگی رهبر انقلاب نزدیکتر میبینند و دیگری را دور. اکنون باید دید از دل این جدال، ثمری برای فضای فرهنگی کشور ایجاد میشود یا آن گونه که برخی گفتهاند، تنها نتیجه آن آب ریختن به آسیاب دشمن است؟
نداشتن گرایش مخرب جناحی .
قطره قطره لیاقت جمع شود .....
برای تغییر رتبه هاب منفی .
کاهش حرف ها زشت و خش در صدا .
کاهش مناظر محزون و دل سنگ کن از سیما .
کاهش واژه های عربی در زبان فارسی و دعوت بیشتر از مروجین زبا ن فارسی امثال ادیب کرازی .
کاهش کلمات تلاویو و مشابه .
کاهش ادبیات جنگ مثل خالی بند منفجر ترکاندن. بمب و....
کاهش ادبیات اعتیاد مثل تو رگ زدن , خمار , نعشه
افزایش اگاهی جنسی کودکان از طریق اولیا و مربیان
وتدابیر مدیریتی و یادگیری پیگیری های جبران ناپذیر .